به گزارش خبرگزاری تسنیم یکی از کارشناسان بانک جهانی در مقاله ای در مورد نظام آموزشی ایران نوشت: نظام آموزشی ایران با وجود تربیت دانشمندان شاخص و شناخته شده ای نظیر مرحوم مریم میرزاخانی، تنها برنده زن مدال فیلدز در رشته ریاضیات، با بحران مواجه است. من در این مقاله قصد دارم به صورت مختصر بر بحرانی که نظام آموزش عالی ایران با آن مواجه است و در طی یک دهه گذشته این بحران شدت بیشتری نیز یافته است بپردازم.
آمارها نشان می دهد که در سال 2016-2015، بیش از 4.3 میلیون دانشجو در دانشگاه های ایران مشغول به تحصیل بوده اند. این بدان معناست که بیش از 5 درصد کل جمعیت کشور یا 7.4 درصد از جمعیت بالغ ایران (19 سال به بالا) در نظام آموزشی ایران ثبت نام کرده اند. برای آنکه درک بهتری از این اعداد و ارقام داشته باشیم، بیایید نگاهی به آمارهای آمریکا در سال 2016 بیاندازیم. بر این اساس، 20.4 میلیون نفر یعنی اندکی کمتر از 6 درصد جمعیت آمریکا (یا 8.3 درصد از جمعیت 19 سال به بالای) این کشور در کالج ها مشغول به تحصیل بوده اند. اقتصاد آمریکا حدود 47 برابر اقتصاد ایران است و بسیاری از فارغ التحصیلان کالج ها و دانشگاه های امریکایی را اتباع خارجی ای تشکیل می دهند که در بازار کار کشورهای خودشان جذب خواهند شد. با توجه به این واقعیت هاست که آمریکا فارغ التحصیلان دانشگاهی کافی برای جذب در اقتصاد خود دارد.
این در حالی است که سیستم آموزش عالی در ایران با بحران عمده ای مواجه است: تولید فارالتحصیلان دانشگاهی (اغلب کم کیفیت) توسط نظام آموزش عالی کشور بسیار بیشتر از نیاز اقتصاد داخلی است. این روند، که در طی یک دهه گذشته بدتر نیز شده، به نوبه خود موجب تشدید مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در درون ایران شده است.
اولین و مهمترین عامل نارضایتی جوانان اقتصاد است. آمارهای رسمی بانک جهانی نرخ بیکاری جوانان ایرانی (15 تا 24 سال) را در سال 2016 حدود 26 درصد اعلام کرده است. این رقم بالا که البته رقمی بسیار محافظه کارانه به نظر می رسد، یک تهدید جدی برای ثبات اقتصادی و اجتماعی ایران و همچنین امنیت کشور است. حدود نیمی از این جوانان بیکار تحصیلات دانشگاهی دارند. آنها با در دست داشتن مدرک دانشگاهی، که کیفیت و مرتبط بودن آن با اقتصاد ایران اهمیتی ندارد، انتظارات بالاتری از حکومت دارند و از نحوه عملکرد اقتصاد ایران ناراضی ترند.
من مدت هاست که اقتصاد و جامعه ایران را رصد می کنم و برای مدت بیش از یک سال برای اهداف تحقیقاتی و آموزشی در این کشور زندگی کرده ام. من به صورت مداوم با جوانان ایرانی در دانشگاه تهران در ارتباط هستم. من می توانم شهادت دهم که اکثر این جوانان که جزو 20 درصد ممتاز کلاس های دانشجویی هستند، هیچ چشم انداز، برنامه یا امیدی برای آینده شان بعد از فارغ التحصیل شدن از بهترین دانشگاه کشور ندارند. برای آنها یافتن شغل بعد از فارغ التحصیلی یک رویای تحقق نیافتنی است، زیرا اکثر فرصت های شغلی در ایران از طریق ارتباطات شخصی اشغال می شوند. می توان احساس کرد که ناامیدی عمیق آنها منجر به بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و نزاع های سیاسی در داخل کشور شده است.
بسیاری از مواقع این دانشجویان برای مشورت در مورد اینکه چگونه از دانشگاه های آمریکایی و اروپایی پذیرش بگیرند به من مراجعه می کنند زیرا آنها آینده ای برای خود در داخل کشور متصور نیستند. موضوع فرار مغزها دومین بحرانی است که نظام آموزش عالی ایران با آن مواجه است. به بیان دیگر، دانشگاه های ایران در حال آموزش دانشجویان ممتاز (اغلب بدون دریافت شهریه) برای اقتصاهای غربی هستند. بر اساس مطالعه ای قدیمی که در سال 1999 توسط صندوق بین المللی پول انجام شده، برآورد شده که بیش از 25 درصد از ایرانیان دارای تحصیلات دانشگاهی در کشورهای عضو سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه ای کار و زندگی می کنند. این تصویر هم اکنون بدتر شده است. بر اساس برآوردها، فرار مغزها هر سال بیش از 50 میلیارد دلار به اقتصاد ایران لطمه می زند که یک هشتم تولید ناخالص داخلی کشور در سال 2016 بوده است. این یک زیان عمده برای کشور از نظر اقتصادی به شمار می رود.
اقتصاد ایران با موانع بسیاری مواجه است که موجب می شود رشد سریع اقتصادی و رشد سریع اشتغال تقریبا غیرممکن شود. این بدان معناست که تنها راه حل مشکل وفور فارغ التحصیلان دانشگاهی در ایران کاهش تعداد تحصیل کرده های دانشگاهی به سطحی است که بتواند در اقتصاد جذب شود. این نه تنها موجب آزاد شدن منابعی می شود که می توانند در افزایش کیفیت آموزش و تمرکز بر مهارت ها و رشته های مورد نیاز اقتصاد کشور به کار گرفته شود، بلکه موجب کاهش و حتی بر عکس شدن روند خروج مغزها از کشور خواهد شد. کاهش عرضه تحصیل کردگان دانشگاهی موجب افزایش شانس یافتن فرصت های شغلی با درآمد خوب در داخل ایران خواهد شد و انگیزه مهاجرت را کاهش خواهد داد. چنین اقدامی همچنین به ایران اجازه خواهد داد تا از سرمایه گذاری هایی که در آموزش جوانانش انجام داده منتفع شود. هرچند چنین اقدامی احتمالا مستلزم اتخاذ سیاست های سختگیرانه است، اما شرایط سخت مستلزم اتخاذ تصمیمات سخت است.